جدول جو
جدول جو

معنی تا حدی - جستجوی لغت در جدول جو

تا حدی
تا اندازه ای
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تا حدی
إلى حدٍّ ما
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به عربی
تا حدی
Partly
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تا حدی
partiellement
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تا حدی
บางส่วน
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به تایلندی
تا حدی
частично
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به روسی
تا حدی
teilweise
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به آلمانی
تا حدی
частково
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تا حدی
częściowo
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به لهستانی
تا حدی
部分地
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به چینی
تا حدی
parcialmente
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تا حدی
parzialmente
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تا حدی
gedeeltelijk
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به هلندی
تا حدی
parcialmente
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تا حدی
sebagian
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تا حدی
جزوی طور پر
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به اردو
تا حدی
আংশিকভাবে
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به بنگالی
تا حدی
kwa sehemu
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تا حدی
kısmen
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تا حدی
部分的に
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تا حدی
חלקית
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به عبری
تا حدی
आंशिक रूप से
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به هندی
تا حدی
부분적으로
تصویری از تا حدی
تصویر تا حدی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
دولا شدن، خم شدن، خمیده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
ده را یازده کردن: احد العشر تأحیداً، ده را یازده کرد، دو را یک کردن: احد الاثنین، دو را یک کرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یکی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). توحید. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تا کردن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خم شدن. دولا شدن: مثل فانوس تا شدن
لغت نامه دهخدا
بقول ابوالفضل بیهقی از مدبران بقایای عبدالرزاقیان بوده است: و روز پنجشنبۀ بیست وپنجم شوال از نشابور مبشران رسیدند بانامه ها ازآن احمدعلی نوشتگین و شحنه که میان نشابوریان و طوسیان تعصب بوده است از قدیم الدهر و چون سوری قصد حضرت کرد و برفت آن مخاذیل فرصتی جستند و بسیارمردم مفسد بیامدند تا نشابور را غارت کنند ... و طوسیان از راه ... درآمدند بسیار مردم، بیشتر پیاده و بی نظام که سالارشان مقدمی بودی ’تارودی’ از مدبران بقایای عبدالرزاقیان و با بانگ و شغب و خروش می آمدند ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 434 و چ فیاض ص 426 و 427)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوحدی
تصویر اوحدی
بی همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا زدن
تصویر تا زدن
تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
خم شدن، دولا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به حدی
تصویر به حدی
به اندازه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
((شُ دَ))
دولا شدن، چین برداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تا حدودی
تصویر تا حدودی
تا اندازه ای
فرهنگ واژه فارسی سره
چشم و هم چشمی
فرهنگ گویش مازندرانی